بدون افاضه و پی نوشت!
سوره اعراف آیه 96
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ
ترجمه المیزان، ج8، ص247 تا 251:
[آثار خارجى گناهان و بیان اینکه ایمان و تقوى معیار و مدار نزول نعمت، و بى ایمانى و گناه منشا نقمت براى آدمیان است]
خداى تعالى در این آیات علاوه بر خلاصهگیرى از آیات قبل یک حقیقت خالى از هر شایبهاى را هم خاطر نشان ساخته و در جمله" وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ" بدان اشاره نموده است، و آن حقیقت عبارت است از چیزى که معیار و مدار اساس نزول نعمت و نقمت بر آدمیان است.
توضیح اینکه: بطور کلى همه اجزاى عالم مانند اعضاى یک بدن به یکدیگر متصل و مربوط است، بطورى که صحت و سقم و استقامت و انحراف یک عضو در صدور افعال از سایر اعضاء تاثیر داشته و این تفاعل در خواص و آثار در همه اجزاء و اطراف آن جریان دارد.
و این اجزاء- بطورى که قرآن شریف بیان کرده- همه به سوى خداى سبحان و آن هدفى که خداوند براى آنها مقدر نموده در حرکتند، انحراف و اختلال حرکت یک جزء از اجزاى آن مخصوصا اگر از اجزاى برجسته باشد در سایر اجزاء بطور نمایان اثر سوء باقى مىگذارد و در نتیجه آثارى هم که سایر اجزاى عالم در این جزء دارند فاسد شده، فسادى که از جزء مزبور در سایر اجزاء راه یافته بود به خودش بر مىگردد، اگر جزء مزبور به خودى خود و یا به کمک دیگران استقامت قبلى خود را بدست آورد حالت رفاه قبل از انحرافش هم بر مىگردد، ولى اگر به انحراف و اعوجاج خود ادامه دهد فساد حال و محنت و ابتلاءش نیز ادامه خواهد یافت تا آنجا که انحراف و طغیانش از حد بگذرد، و کار سایر اجزاء و اسباب مجاورش را به تباهى بکشاند، اینجاست که همه اسباب جهان علیه او قیام نموده، و با قوایى که خداوند به منظور دفاع از حریم ذات و حفظ وجودشان در آنها به ودیعه سپرده جزء مزبور را تا خبردار شود از بین برده و نابود مىسازند.
این خود یکى از سنتهایى است که خداى تعالى در جمیع اجزاى عالم که یکى از آنها انسان است جارى ساخته، نه این سنت تخلفبردار است و نه انسان از آن مستثنا است.
و چون چنین است اگر امتى از امتها از راه فطرت منحرف گردد، و در نتیجه از راه سعادت انسانى که خداوند برایش مقرر کرده باز بماند اسباب طبیعیى هم که محیط به آن است و مربوط به او است اختلال یافته، و آثار سوء این اختلال به خود آن امت بر مىگردد، و خلاصه دود کجروىهایش به چشم خودش مىرود، براى اینکه این خودش بود که با انحراف و کجروىاش آثار سویى در اسباب طبیعى باقى گذارد، و معلوم است که در بازگشت آن آثار چه اختلالها و چه محنتهایى متوجه اجتماعش مىشود، فساد اخلاق و قساوت قلب، و از بین رفتن عواطف رقیقه روابط عمومى را از بین برده و هجوم بلیات و تراکم مصیبات تهدید به انقراضش مىکند، آسمان از باراندن بارانهاى فصلى و زمین از رویاندن زراعت و درختان دریغ نموده، و در عوض بارانهاى غیر فصلى، سیل، طوفان و صاعقه به راه انداخته، و زمین با زلزله و خسف آنان را در خود فرو مىبرد. اینها همه آیاتى است الهى که چنین امتى را به توبه و بازگشت به سوى راه مستقیم فطرت وا مىدارد، و در حقیقت امتحانى است به عسر بعد از امتحان به یسر.
شاهد گویاى گفتار ما آیه شریفه" ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ" (در خشکى و دریا به زشتى افعال بد مردم فساد نمودار شد، تا خدا سزاى بعضى عملها را که کردهاند به ایشان بچشاند تا شاید بازگشت کنند. سوره روم آیه 41) است که مىفرماید: مظالم و گناهانى که مردم مرتکب مىشوند باعث فساد در بر و بحر عالم است، فسادى که یا مانند وقوع جنگ و بسته شدن راهها و سلب امنیت دامنگیر خصوص انسان مىشود و یا مانند اختلال اوضاع جوى و زمینى که زندگى و معاش انسان و غیر انسان را مختل مىسازد.
آیه شریفه" وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ" (و آنچه از مصیبتها به شما مىرسد بخاطر شومى کارهاى زشتى است که به دست خود کردید، تازه خداوند اثر بسیارى از کردههاى شما را مىپوشاند. سوره شورى آیه 30) نیز به وجهى که- ان شاء اللَّه- به زودى در باره معناى آن خواهد آمد گفتار ما را مانند آیه قبلى تایید مىکند، و همچنین آیه شریفه" إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ" (خداوند نعمتهاى هیچ مردمى را دگرگون نمىسازد، تا آنکه ایشان آنچه را که در ضمیرشان هست تغییر دهند. سوره رعد آیه 11) و آیات دیگرى که قریب به این معنا است.
و کوتاه سخن اینکه، اگر امت مورد فرض به سوى خدا بازگشت نمود- و چه اندک است چنین امتى- که هیچ، و گر نه اگر به کجروى و انحرافش ادامه داد خداوند دلهایشان را مهر نهاده، و در نتیجه به اعمال زشت خود عادت مىکنند، و کارشان به جایى مىرسد که جز آنچه مىکنند معناى دیگرى براى زندگى نمىفهمند، و چنین مىپندارند که زندگى یعنى همین
حیات نکبتبار و سراسر اضطرابى که تمامى اجزاى عالم و نوامیس طبیعت مخالف و مزاحم آن است، حیاتى که مصائب و بلایا از یک طرف و قهر طبیعت از طرفى دیگر تهدید به زوالش مىکند.
این سنت پروردگار و اثرى است که خداوند بر گناهان و انحرافات بشر مترتب مىکند، و لو اینکه بشر امروز آن را باور نداشته و بگوید: این افکار زائیده عقب افتادن در علم و دانش و نداشتن وسیله دفاع است، و گر نه اگر انسان در صنعت پیشروى نموده و خود را مجهز به وسائل دفاعى سازد مىتواند از همه این حوادث که نامش را قهر طبیعت مىگذاریم پیشگیرى کند، هم چنان که ملل متمدن توانستند از بسیارى از این حوادث از قبیل قحطى، وبا، طاعون و سایر امراض واگیردار و همچنین سیلها، طوفانها، صاعقهها و امثال آنها جلوگیرى بعمل آورند.
[جواب به کسانى که اعتقاد به تاثیر بد کارىها در پیدایش بلایا و مصائب را معلول جهل و عقب افتادگى علمى پنداشتهاند و بیان اینکه انسان نمىتواند بر نظام کون و نوامیس طبیعت مسلط شود]
لیکن باید گفت خدا این فکر و صاحبان چنین افکارى را نابود کند که در اثر کفر و غرور فکرى خیال کردهاند پیشرفت و جلو افتادن ملتى از ملتى دیگر که نامش را تمدن گذاشتهاند- مىتواند بر نظام کون و نوامیس طبیعت مسلط شده و احکام آن را ابطال نموده و آن را مطیع خود سازد. و خلاصه، دستگاه آفرینش که این مخمورین دستخوش هوا و غرور، جزئى به حساب نیامدنى از آنند- به کاکل آنان چرخیده و محکوم امر و نهى ایشان است، و حال آنکه اگر حق و حقیقت- که گردش گردون بر مدار آن است- تابع هوا و هوس آنان شود آسمان و زمین از هم مىپاشد:" وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ" « سوره مؤمنون آیه 71» و معلوم است که اگر آسمان و زمین رو به فساد گذارد اولین جزئى که از آن فاسد مىشود همین انسان ضعیف است.
اینها خیال کردهاند معارف دینى این قبیل حوادث را معلول اسباب مادى و طبیعى نمىداند و زمام همه را بدون واسطه به دست پروردگارش دانسته و خلاصه امثال وبا، قحطى، فرستادن باران و صاعقه را کار خدا و سایر حوادثى که به علل و اسبابش پى بردهایم کار آن علل و اسباب مىداند، لا بد چنین خیال کردهاند که وقتى براى وقوع حادثهاى از حوادث علتى طبیعى کشف مىکنند حدوث آن حادثه را بىنیاز از خدا و تدبیر ربوبى او را در آن حادثه هیچ کاره مىدانند. غافل از اینکه معارف دینى به یک فرد دیندار اجازه چنین اعتقادى را نداده، و خدا را سببى در عرض سایر اسباب و علتى در صف سایر علل مادى و قواى فعاله طبیعى نمىداند.
آرى، خداى تعالى آن کسى است که به هر چیزى محیط است، و هر سببى را او به سوى مسببش مىکشاند، و او است که هر چیزى را که خلق کرده هدایتش هم نموده است، و جز خود او کسى محیط به مخلوقات و مسبب مخلوقات او نیست، پس او مىتواند هر چیزى را وسیله انجام خواستههاى خود قرار داده و در این باره سببهایى به کار ببرد که دانش و فهم ما از درک سببیت آن عاجز باشد، هم چنان که در آیات زیر از قرآن کریمش به این معنا اشاره کرده مىفرماید:" إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً" (خدا به خواستهها و کارهاى خود مىرسد، که خدا براى هر چیزى اندازهاى مقرر کرده. سوره طلاق آیه 3) و نیز مىفرماید:" وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ" (و خداوند بر کار خویش مسلط است، و لیکن بیشتر مردم نمىدانند. سوره یوسف آیه 21) و نیز مىفرماید:" وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ" (و شما خاکیان نمىتوانید در زمین خدا را عاجز کنید، و به غیر خدا شما را ولى و یاورى نیست. سوره شورى آیه 31) و همچنین در آیاتى دیگر.
مگر انسان مىتواند در ملک خدا، با خدا در افتد، و با فکر خود که آنهم ملک خدا است راهى براى ابطال حکم و اراده او به دست بیاورد، انسان در طول خداوند قرار دارد، نه در عرض و در مقابل او، او انسان را و از انسان اراده و فکر را آفریده، و هر وسیله دیگرى را هم او در اختیار انسان قرار داده، و براى هر کدام محل معینى مقرر فرموده، و سپس بین همه آنها از اول تا به آخرش ارتباط برقرار کرده، و همه را بهم پیوسته تا به این یکى- دانش بشرى- رسیده، که بشر ناآشناى به مقام پروردگار مىخواهد بوسیله آن به جنگ پروردگار خود رفته و با او در حکمتش و قضاء و قدرش بستیزد، و حال آنکه او و دانش او خود یکى از ایادى و عمال تحقق یافتن اراده و نفوذ حکم خدا و جریان یافتن قضا و قدر او است.
خداى متعال چه خوب بنده خود را شناخته که در یکى از آیات مورد بحث یعنى آیه" ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ ..." به رسوایى آدمیان و این فکر غلطشان اشاره فرموده، و به زودى بیان آن خواهد آمد.
این بود آن حقیقت برهانى که گفتیم آیات مورد بحث به آن اشاره مىکند، و حاصلش این شد که: انسان مانند سایر انواع موجودات، وجودش مربوط و بسته به سایر اجزاى عالم است، و اعمالى که از او سر مىزند و حرکاتى که در مسیر زندگیش و در سیر بسوى سر منزل سعادت از خود نشان مىدهد با سایر اجزاى عالم که محیط به او است ارتباط کامل دارد، بطورى که اگر حرکاتش صالح و سازگار با آن اجزاء و موجودات باشد آن موجودات نیز سازگار با او خواهند بود، و برکات آسمان به سویش سرازیر خواهد شد، و اگر سازگار نباشد عالم نیز با او سازگارى نداشته و در نابود ساختن او سعى خواهد نمود، مگر اینکه دست از گناه و فساد بردارد و گر نه به تدریج به تباهى خو گرفته و ناگهان همه اجزاى عالم در تباه ساختنش دست بهم داده و اثرى از وجودش باقى نمىگذارند، و زمین را از لوث وجودش پاک مىکنند. آرى، چگونه یک انسان مىتواند با رفتار خود در مقابل همه عالم که او خود یکى از اجزاى آن است و به هیچ وجه از آن مستقل نیست معارضه نموده و شاخ و شانه بکشد و یا بخواهد با فکر خود بر سر دستگاه آفرینش شیره بمالد و حال آنکه فکر او مولود شرایط و قوانین کلىایست که از جریان آفرینش گرفته شده است- دقت بفرمایید-.
این مطلب همانطورى که گفته شد حقیقتى است که هم برهان و دلیل مطابق آن است، و هم قرآن آن را تصدیق و بر آن تصریح نموده و مىفرماید:" خداوند هر چیزى را که آفریده اندازهگیرى دقیقى در خلقت آن به کار برده و آن را به سوى سعادتش راهنمایى کرده" و نیز مىفرماید:" خداوند عالم را- که یکى از اجزاى آن انسان است- بیهوده نیافریده، بلکه هر چه را که خلق کرده به این منظور خلق کرده که به درگاه او راه یافته و به سوى او بازگشت کند، و براى هر مخلوقى سر منزل سعادتى معین کرده تا بر حسب فطرتش به آن سوى رانده شود، و براى هر یک راه و روشى مقرر نموده که اگر آن راه را سلوک کند به سعادت مقدرش مىرسد، و اگر از آن راه منحرف شود و آن قدر بیراهه رود که دیگر امید برگشتن نداشته باشد نتیجه و هدف از خلقتش باطل گشته و عذاب خداوند بر او حتمى مىگردد.
آپ شدیم
دکتر انصاف کن کوتاه بنویس
یا حسین .ع.
سلام عزیز دل و تاج سر ... نور عین
آقای دکتر عزیز ... (ببخشید ما تازه فهمیدیم) ...
علی آقای بزرگوار ...
حقا دست مریزاد و ایول ...
ای کاش حضورا توفیق عرض ارادت داشتم ...
انتخابتون عالی بود ...
خداوند بزرگ مرحوم علامه رو در معیت ثقل اکبر و و در کنار ثقل کبیر غریق در رحمت خاص الخاص خودش کنه ...
هیچی نگم بهتره ...
مکنونات قلبی بمونه تا حقیقتش در برزخ و آخرت به پاتون نثار کنم ... فقط والله یشهد انی احبک ...
قربونت بشم ... یا علی .ع.
بسم ربالشهدا والصدیقین
سلام
بزرگوار دعا کنید ایمان حقیر قوی بشه چی بهتر از عشق و ایمان به خدا که ثمره اون عمل صالح و رضایت خداست.
با مطلب سید تولدت مبارک به روزم
به راستی که مومن به منزله کفه ترازوست هر اندازه ایمانش افزوده شود امتحانش نیز سنگین تر می شود(امام صادق علیه السلام)
آپ شـــــــــــــــــــــدیــــــــــــــــــــم
بنام یگانه’ بی همتا
سلام بزرگواران،اگرچه به فراخور فرصتهایم یکی از دلنشینترین تفریحاتم مراجعه به دلنوشته های شما و استفاده های متنوع از آنهاست ولی عرض ادب و احوالپرسی مخصوص مجازی بنظر من یک وظیفه است و حتما بسیاری از آثار و برکات صله’ رحم و دیدار حضوری را با خود دارد.
مدت زیادیست نتونستم یه چاق سلامتی حسابی بکنم!!!،حالتون چطوره؟دست و پای شیطون و نفس رو که ببرکت ماه مبارک حسابی جمع کردین،درهای معرفت و نورانیت خدا رو شکر بازتر شده و انشاالله روزبروز خدائیتر و پاکتر میشید!...
بایک دل پر از آرزوی توفیقات بیشترتون و دستانی پر از گلهای نرگس شماها را در راه انتظار عملی مولا نظاره گرم.انشاالله همیشه با دلی مطمئن و قلبی پاک و ضمیری امیدوار و با نشاط طی طریق کنید.همه’ ما مکلف به پاک زیستن تا آخر عمرمون هستیم .خیلی سخت نگیرید تا خدا براتون سخت نگیره.هممون از یک نسل و یک خدا و یک دین و دارای یک سرنوشت اصلی هستیم!!!،مسافران دنیا به ابدیت. وظیفه دارم بهترینها را برایتان بخواهم،این را از شاگردان مکتب امام خمینی آموخته ام،آن آسمانیها،آن بخدا پیوسته ها،...یا حق[گل]