اندر عوالم خودی...

نکات قرآنی و روایی

اندر عوالم خودی...

نکات قرآنی و روایی

استغاثه

قبل از خواندن مطلب این یادداشت که خواستم همه دوستان را در برکات آن سهیم کنم، لطفاً صلوات بفرمایید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در کتاب نجم­الثاقب ( صفحات 867-765) از قبس المصباح دعای مختصری برای توسل به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر شده است:

«اللهم انّی اسئلک بحقِّ وَلیِّک و حجَّتِکَ صاحِبِ الزَّمانِ إِلّا أَعَنْتَنی بِهِ عَلی جَمیعِ أُموری و کَفَیْتَنی بِه مَئوُنَۃَ کلِّ موذٍ و طاغٍ و باغٍ و أعنْتنی بهِ فَقَد بَلَغَ مَجْهودی و کَفَیْتَنی کلَّ عدوٍّ و هَمٍّ و غَمٍّ و دَیْنٍ و وُلْدی و جمیعِ أَهْلی و إخْوانی و مَنْ یَعِینَنی أَمْرُهُ و خاصَّتی آمین ربَّ العالمین»

و راهنمایی شده­اند همه کسانی که امور آنها به شدت رسیده و اسباب منقطع شده و از مخلوق قطع امید شده و جای صبر و شکیبائی نمانده (اعم از بلای دینی یا دنیوی و یا از شرّ دشمنی انس و جنّ) به توصل به حضرت صاحب  علیه السلام.

«پس چنانچه تکلیف مضطرّ وامانده  و  بیچاره درمانده  استغاثه به آن جناب است، اغاثه و فریادرسی درماندگان از مناصب الهیه آن حضرت خواهد بود. و اگر به جهت کثرت اضطراب و اضطرار متمکّن نشود درمانده مضطر از استغاثه به آن جناب به زبان مقال و دعای مأثور، کفایت می­کند او را برای قابلیت اغاثه آن جناب، سؤال به لسان حال و استعداد با داشتن مقام تولّی و اقرار به ولایت و امامت و انحصار دانستن مربّی و وساطت فیض الهی، در آن وجود مقدس در ظلمات تیه غیبت»

«و از جمله شواهد بر این مطلب آنکه: از القاب خاصه آن حضرت غوث است که در زیارات معتبره وارد شده و معنی آن فریادرس است. و  حقیقت معنی این لقب الهی که مجرد اسم نیست، محقق نشود تا آنکه صاحب آن دارای قوه سامعه­ای باشد که هر کس در هر جا به هر لسان در مقام استغاثه برآید، بشنود. بلکه دارای علمی که به حالات درماندگان احاطه کرده باشد که بی استغاثه و توسل از حالش آگاه باشد. چنانچه در فرمانی که برای شیخ مفید نوشتند به این مقام تصریح فرمودند. و دارای قدرت و توانایی که اگر صلاح دانست، درمانده مستغیث به لسان حال یا مقام را نجات دهد و از گرداب بلا درآورد و این مقام را شایستگی ندارد جز کسیکه دارای مقام امامت باشد و پا در بساط ولایت گذارده باشد»

در فرمان حضرت به شیخ جلیل القدر مفید علیه الرحمه آمده است:

... به تحقیق علم ما محیط است به اخبار شما و غایب نمی­شود از علم ما هیچ چیز از اخبار شما. ما داناییم به آزاری که به شما رسیده است. از زمانیکه میل کردند جماعتی از شماها بسوی آنچه پیشینیان صالح شما از آن دور بودند و عهدی که از ایشان گرفته شده بود، به پشت سر خود افکندند. گویا که ایشان نمی­دانند. بدرستیکه که همانا ما سستی در مراعات شما نداریم و یاد شما را فراموش نکرده­ایم. و اگر نه این بود، هر آینه بلای سخت بر شما نازل می­شد و دشمنان شما را مستأصل می­کردند......ادامه (صفحات 663-661 از کتاب نجم­الثاقب)

شروعی دوباره

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

بعد چند سالی که افتخار همنفسی با دوستان پرشین بلاگی را داشتم٬ بالاخره اون ماجرای عجیب در مورد این سایت اتفاق افتاد و بعد مدتی صبر تصمیم گرفتم در خانه بلاگ اسکای مطلب بنویسم یا مهمتر با دوستان حشر و نشر داشته باشم.

چون امروز سالروز شهادت حضرت ابوالحسن باب الحوائج الی الله موسی بن جعفر کاظم علیه و آله السلام است٬ با استعانت مطالب کتاب قیم حدیقه الشیعه اولین یادداشت را به درسی از حضرتش اختصاص میدهم:

علی ابن یقطین وزیر هارون ملعون ولی از شیعیان مخلص بود. علی نامه ای به امام کاظم علیه السلام نوشت بدین مضمون که: روایات در باب وضو مختلف است و می خواهم با خط مبارکتان به من اعلام فرمایید که چگونه وضو کنم؟ امام علیه السلام فرمود تو را امر می کنم به آنکه سه بار روس شویی و دستها را از سرانگشتان تا مرفق سه بار بشوئی. و تمام سر را مسح کنی و ظاهر دو گوش را مسح کنی و پایها را تا ساق بشوئی به روشی که حنفیان میکنند.

چون نوشته به علی رسید٬ تعجب نموده و با خود گفت این مذهب او نیست و مرا یقین است که هیچ یک از این اعمال موافق حق نیست امام چون مرا به این مامور ساخته٬ مخالفت نمی کنم تا سر آن آشکار شود. بعد از آن همیشه آنچنان وضو می ساخت تا آنکه مخالفان و دشمنان علی بن یقطین فرصت یافته و علی را نزد هارون به رافضی بودن  و عمل به فتوای امام کاظم ع متهم کردند. هارون در خلوت به یکی از خواص خود میگوید که در خدمت علی تقصیری نیست ولی از سویی مخالفانش به جد او را رافضی میدانند. چگونه او را امتحان کنم تا خاطرم اطمینان یابد؟

آن شخص گفت٬ شیعه و سنی در هیچ چیز مثل وضو با هم اختلاف ندارند. اگر وضوی او مانند اهل جماعت است که او صحیح کردار است والا خیر. خلاصه مقرر کردند که علی در خانه ای کاری را انجام دهد به نحوی که تا شب حق خروج از آن منزل را نداشته باشد. علی نماز را در خلوت میخواند. پس چون وقت نماز شد٬ غلام را بیرون فرستاد و در اتاق را بست. و به همان روش که مامور بود وضو ساخت و به نماز ایستاد. هارون که از سوراخی او را زیر نظر داشت٬ بعد از نماز خود را به علی رساند و گفت ای علی هر که تو را از رافضیان میداند غلط میگوید. من بعد سخن هیچکس در مورد تو مقبول نخواهد بود.

دو روز پس از این ماجرا٬ نامه ای با دستخط امام کاظم ع به علی رسید که طریق وضوی دست موافق مذهب ائمه معصومین علیه السلام در آن مذکور بود و او را امر فرمود که بعد از این باید به این روش وضو بگیری. آنچه از آن بر تو میترسیدم گذشت. خاطر جمع دار و از این طریق تخلف مکن.

 

ملاحظه می فرمایید که:

۱. علی بن یقطین چنان تسلیم ولی امر خود بود که حتی به دستور او وضوی خود را تغییرداد و به روش حنفیه وضو گرفت.

۲. حضرات معصومین یار و پناهگاه امن شیعیان خود هستند و این چنین نیست که فقط یکسری دستورات کور یکسان برای همه کس و در همه جا صادر فرمایند.

۳. وقتی درایت حضرات ع به این حد (و خداداناتر است که بالاتر از این حد) است چه بهتر که ما نیز در ولایت ایشان مردد نبوده٬ سمعا و طاعاْ از اوامر اطاعت نماییم.