ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکر خای تو خوش
همچو گلبرگ تری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سرا پای تو خوش
شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کردهام خاطر خود را به تمنای تو خوش
شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری
میکند درد مرا از رخ زیبای تو خوش
در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطریست
میرود حافظ بیدل به تولاّی تو خوش
مهدی جان گرچه ز هر سو خطریست ولی به تولای تو این راه پیمودن دارد.
یا حق.
شنیدهام زمانی اختلاف نظری وجود داشت بین علمای یونان. برخی علما سخت طرفدار حقیقت داشتن و اصالت وجود بودند ولی بعض دیگر تأکید جدی داشتند که وجود اصالت حقیقتی ندارد و این تصورات ماست که آنرا حقیقت میدانیم. گروه اول خود را فیلسوف نامید (= دوستدار علم) تا تواضعی نسبت به مقام علم نشان دهند. گروه دوم خود را سوفسطایی نامید که نشان دهد اهل علم است و علم چیزی نیست جز توجیه آنچه هست. بعبارت دیگر آنان معتقد به اصالت توجیه شدند.
اگرچه سالها از شروع این ماجرا میگذرد ولی هنوز هم در ساحت علوم نظری کم نیستند عالمان غربی که مشکوک به اصالت وجود و حقیقت هستند. حقیقت را چیزی جز عادت ذهنی برای تحقق آن نمیدانند. یعنی چون معمولاً فلان چیز را در فلان حالت دیدهایم/ میدانیم فکر میکنیم آن حالت در آن چیز از اصالت و تحقق برخوردار است. اما از سوی دیگر شرقیان اغلب نظریه اصالت وجود را اصل اصیل فلسفه خود قرار دادند و بر این مبنا داد سخن دادهاند.
پیشنهاد میکنم موقعیت جغرافیایی و آموزههایی که با عادت به آنها خود را معتقد به برخی مسائل میدانیم را کنار بگذاریم تا معلوم شود مسئله زیر با عنایت به چه فاکتورهایی حل خواهیم کرد.
میخواهیم در مورد یک تقلب دانشجویی اظهار نظر کنیم. کدامیک از عوامل زیر را مد نظر قرار میدهید:
آیا ممکن است به احتمال قوی رأی شما غلط از آب درآید و عدالت اجرا نشود؟
آیا میتوان خارج از جلسه بررسی با لطایف الحیل ذهن اعضای شورا را آماده کرد تا رفع اتهام شود یا حداقل حکم سبکی برای جرم صادر شود؟
بنابراین علی رغم ادعای اصالت وجود، مشی عملیمان سوفسطایی اصیل است هرچند ادعاها و آرمانهای ضد سوفسطایی داشته باشیم.
یا حق
مجریان صدا و سیما را دیدهاید که معمولاً لبخند شیرینی روی لب دارند و با مدل خاص و خیلی مؤدب صحبت میکنند. شاید بندرت آدم یک جمله یه خرده سبک ازشون بشنوه و الا اغلب سطح جملات و مطالب مورد بحث طوری تنظیم میشه که عموما ًهمه اون مطالب را عقلانی و درست میدانند. بعضی وقتها مجری خودش میخنده و مردم را هم دعوت به نشاط، خدمت، میهن پرستی، عدالت، صداقت و... میکنه.
وقتی آدم یه پلان عقبتر برمیگرده ( یعنی قبل کلمه «action» )، یا یه پلان جلوتر میره (یعنی بعد کلمه «cut») شاید رفتار و صحبتهایی از همون مجری میبینه که خیلی متفاوت از چیزهایی که روی صحنه از همون مجری دیده یا شنیده. بقول معروف رل مجریگری یک چیزه و خصوصیات فردی چیز دیگری است. چه بسا مجری مجبوره درستی چیزی را اثبات کنه که خودش خیلی به اون اعتماد نداره. این مورد درباره بازیگران صورت گستردهتری به خودش میگیره. باید در فیلمی شخصیتی منفی را بازی کنه و در فیلم دیگر، نقشی کاملاً متفاوت برعهده اوست.
این مسئله کاملاً جاافتاده شده است که رل یا نقش افراد صدا و سیمایی غیر از خود اونهاست. شنیدهام که چاپلین خودش اصلاً آدم بذله گو و خوشحالی نبود ولی فیلمهاش اغلب برای خندوندن مردمه.
القصه بقول بعضیها: نقش عارض بر ذات است (نقش ذاتی آنها نیست).
حکایت نماز و قرآن خوندن ما هم انگار یه همچو چیزیه. حالی در نماز، حالی در قرائت، حالی در داد و ستد با مردم، حالی پیش بر و بچههای هیئتی، حالی پیش همکاران و..................
واقعا ما کی هستیم؟
چطور میشه که مثلاً نماز خوندن ما اثرشو رو تجارتمون نمیگذاره! یا مدیریت ما سبک عمرسعد و یزیده اما برای امام حسین علیه السلام گریه میکنیم؟ آدم چه جوری میتونه اینقدر قشنگ مرزها را رعایت کنه؟ ادب در جلسه اخلاق، معنویت در مسجد و هیئت، خشونت در کار، رندی و زرنگی در تجارت، پیچوندن در اداره، مردمی بودن در سخنرانی و......
خدایا خود پراکندهمان را از ما بگیر و تو خود خود باش.
خدایا سر هزار سودای ما را بیسودا و تن ما را بیسر کن مگر سودای تو و سر در آستان قدس تو.
یا جامع الشمل و یا اله العالمین.
سبحانک.