سپاس خداوندی را که بر ما منت نهاد و ما را در زمانی به دنیا آورد که عهد محمد و آل اوست.
و محمد را خاتم رحمت رحیمیه خویش قرار داد و ما را شاهد ولایت محمد و آل محمد قرار داد. دیدیم که چگونه فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله. باقی این نکته بماند تا در دولت مهدی محمد جلوه تام آن را همه گواه باشند.
خدایا بر محمد صلوات فرست که اولی به صلوات بر و آلش هستی.
بر محمد که امین و محرم خزینه وحی توست.
نجیبترین و برگزیده بندگانت.
امام رحمت و کلید برکت.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
صلوات بر محمد که نفس نفیس خویش را وقف نصب امر الله قرار داد و بدن نازنینش پذیرای انواع مکاره و سختیها گردید. او که موقعیت اجتماعی و ارحام و هر آنچه دیگران آرزوی داشتنش را میکشند، در پای درخت پرثمر طوبی اسلام ذبح کرد. او که در خیل اقوام و اقراباء غریب و تنها بود.
صلوات بر محمد که برای دعوت بندگان گردگرفته دنیا نفس خویش را به زحمت انداخت و دید آنچه دید. او هماره مشغول نصیحت اهل الله بود. به دیاری غریب کوچ نمود و از همه یادگاریها و هر آنچه أنسی با آن داشت، دور شد تا دین خدا را در دیاری که او میخواهد، عزت بخشد.
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: کسی که قدرت ندارد بر عملی که با آن گناهانش را از بین ببرد یا جبران کند، پس زیاد صلوات بر محمد و آل محمد هدیه کند. بدرستیکه صلوات تمام گناهان را از بین میبرد (فانها یهدم الذنوب هدما). (حدیث 4 از مجلس هفدهم امالی شیخ صدوق رحمه الله)
نامهای از بنده فقیر به حضرت پروردگار
کلام را با یاد و نام تو آغاز میکنم و با صلوات بر محمد و آل او علیهم السلام و رحمه الله و برکاته. که شروعی بهتر از این نمیشناسم. شاید مهمترین حرف این بنده کمترین فقط همین باشد: اللهم صل علی محمد و آل محمد. و ای کاش وجودی داشتم محو در حضرت ایشان. وجودی سراسر صلوات، سراسر درود و احترام به آستان حضرت محمدی. ولی آیا از این خاکدان مخروبه میتوان چنان صلواتی را نثار کرد که تا سایهسار عزت حسینی، تا ایثار فاطمی، تا عبودیت علوی و تا اوج خلق محمدی پربکشد، به تقابل نشیند و پابوس مقدمشان کرد.
خدایا نجاتم بده. اگر من چنین گرفتار و پیچیده در کوره راه خودی تمام عمر به سر برم و یک آن نتوانم صلواتی که تو میپسندی تقدیم شموس طالعه نکنم، به چه میارزم؟
الهی مرا چه قیمتی است وقتی که با خویشتنم وبییاد محمد و آل او زندگی میکنم! و چقدر زندگی تنگ و مشقتآور است که و من أعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا.
الهم صل علی محمد و آل محمد.
علی عین محمد بود در عین فؤاد اما
تعین بود کاینجا پرده بر عین دوبین آمد
ز نسلش ظاهر آمد نور مطلق قائم بالحق
از این مولوده مولودی چو نورالعالمین آمد
از آن تاری که چرخش رشت با دست عبودیت
میان حق و جبریل امین حبل المتین آمد
علی مرآت یزدان بود ذاتش بی قرین آری
خدای بی قرین مرآت ذاتش بی قرین آمد
بتول آینه شده آیینه اوصاف یزدان را
چنان آیینه را، آیینه در عالم چنین آمد
چو از رنگ تعین صاف شد اوصاف این دختر
ز بی رنگی رخش آینه سلطان دین آمد
نجویند اهل بینش استعانت جز به نور او
که در هر ورطه نورش مستعان مستعین آمد
شمع جمع/ فؤاد کرمانی/ ص ۱۵۵