اندر عوالم خودی...

نکات قرآنی و روایی

اندر عوالم خودی...

نکات قرآنی و روایی

یا رب محمد

سپاس خداوندی را که بر ما منت نهاد و ما را در زمانی به دنیا آورد که عهد محمد و آل اوست.

و محمد را خاتم رحمت رحیمیه خویش قرار داد و ما را شاهد ولایت محمد و آل محمد قرار داد. دیدیم که چگونه فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله. باقی این نکته بماند تا در دولت مهدی محمد جلوه تام آن را همه گواه باشند.

خدایا بر محمد صلوات فرست که اولی به صلوات بر و آلش هستی.

بر محمد که امین و محرم خزینه وحی توست.

نجیب­ترین و برگزیده بندگانت.

امام رحمت و کلید برکت.

اللهم صل علی محمد و آل محمد.

صلوات بر محمد که نفس نفیس خویش را وقف نصب امر الله قرار داد و بدن نازنینش پذیرای انواع مکاره و سختیها گردید. او که موقعیت اجتماعی و ارحام و هر آنچه دیگران آرزوی داشتنش را می­کشند، در پای درخت پرثمر طوبی اسلام ذبح کرد. او که در خیل اقوام و اقراباء غریب و تنها بود.

صلوات بر محمد که برای دعوت بندگان گردگرفته دنیا نفس خویش را به زحمت انداخت و دید آنچه دید. او هماره مشغول نصیحت اهل الله بود. به دیاری غریب کوچ نمود و از همه یادگاریها و هر آنچه أنسی با آن داشت، دور شد تا دین خدا را در دیاری که او می­خواهد، عزت بخشد.

 

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: کسی که قدرت ندارد بر عملی که با آن گناهانش را از بین ببرد یا جبران کند، پس زیاد صلوات بر محمد و آل محمد هدیه کند. بدرستیکه صلوات تمام گناهان را از بین می­برد (فانها یهدم الذنوب هدما). (حدیث 4 از مجلس هفدهم امالی شیخ صدوق رحمه الله)

نامه

نامه­ای از بنده فقیر به حضرت پروردگار

کلام را با یاد و نام تو آغاز می­کنم و با صلوات بر محمد و آل او علیهم السلام و رحمه الله و برکاته. که شروعی بهتر از این نمی­شناسم. شاید مهمترین حرف این بنده کمترین فقط همین باشد: اللهم صل علی محمد و آل محمد. و ای کاش وجودی داشتم محو در حضرت ایشان. وجودی سراسر صلوات، سراسر درود و احترام به آستان حضرت محمدی. ولی آیا از این خاکدان مخروبه می­توان چنان صلواتی را نثار کرد که تا سایه­سار عزت حسینی، تا ایثار فاطمی، تا عبودیت علوی و تا اوج خلق محمدی پربکشد، به تقابل نشیند و پابوس مقدمشان کرد.

خدایا نجاتم بده. اگر من چنین گرفتار و پیچیده در کوره راه خودی تمام عمر به سر برم و یک آن نتوانم صلواتی که تو می­پسندی تقدیم شموس طالعه نکنم، به چه می­ارزم؟

الهی مرا چه قیمتی است وقتی که با خویشتنم وبی­یاد محمد و آل او زندگی می­کنم! و چقدر زندگی تنگ و مشقت­آور است که و من أعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا.

الهم صل علی محمد و آل محمد.

 

سالروز ازدواج دو گل بوستان نبوی مبارک

علی عین محمد بود در عین فؤاد اما

تعین بود کاینجا پرده بر عین دوبین آمد

ز نسلش ظاهر آمد نور مطلق قائم بالحق

از این مولوده مولودی چو نورالعالمین آمد

از آن تاری که چرخش رشت با دست عبودیت

میان حق و جبریل امین حبل المتین آمد

علی مرآت یزدان بود ذاتش بی قرین آری

خدای بی قرین مرآت ذاتش بی قرین آمد

بتول آینه شده آیینه اوصاف یزدان را

چنان آیینه را، آیینه در عالم چنین آمد

چو  از رنگ تعین صاف شد اوصاف این دختر

ز بی رنگی رخش آینه سلطان دین آمد

نجویند اهل بینش استعانت جز به نور او

که در هر ورطه نورش مستعان مستعین آمد

شمع جمع/ فؤاد کرمانی/ ص ۱۵۵